به مناسبت درگذشت رفیق جاده طالقان، کربلایی باب الله سلمانیان، شعر زیر، تقدیم روح آن فقید سعید می‌شود:
 

او خاطری ازخاطرات طالقان بود            بنشسته‌یی در انتظار رهروان بود

امکان نداشت روزی سرِ راهم نباشد       برلب دعای او به همراهم نباشد

چون قسمتی از انزوای روز و شب بود     عمری به خاموشی به دنبال طرب بود

لبخند تلخی دائماً کنج لبش داشت         جنگی نهان همواره با سوز و تبش داشت

قبل از پل، عادت بود تا او را ببینم         آماده بود با گردنی کج، درکمینم

سید به او می‌گفتم و او خنده می‌کرد      سید نبود اما مرا شرمنده می‌کرد

این بار آخرکه به آن کلبه رسیدم           من در تحیر بودم و او را ندیدم

پنجاه سال با جاده بود در رفت وآمد       از جاده فریاد آمد و از او نیامد

برغربت و تنهایی‌اش افسوس و فریاد      هرگز نخواهد رفت باب الله از یاد

 

شاعر: ریاضی اهل روستایِ میناوند طالقان

منتشر شده در کانال طالقانی‌ها

دفتر پاییز را ورق بزن

هرگز نخواهد رفت، باب الله، از یاد

عمو باب‌الله خدا به همرات...

باب ,جاده ,نباشد ,نخواهد ,  ,طالقان ,از یاد ,هرگز نخواهد ,باب الله ,او را ,و او

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

باربری ظفربار 22638892...88555612 برده ی یاغی تعمیر انواع یخچال توسط فاینال تکنیک تراریوم در شرق تهران(فرجام گیفت) پایه دوازدهم دبیرستان امام صادق (علیه السلام) تولیدکننده نرم افزارهای حسابداری بهترین خرید لوله و اتصالات بهترین های نت آن سوے پرچین ها...دنیاے من است